مادر داماد : ببخشین ، كبریت دارین؟
مادر عروس : كبریت ؟! كبریت برای چی!؟
مادر داماد : والا پسرم می خواست سیگار بكشه...
مادر عروس : پس داماد سیگاریه....!؟
مادر داماد : سیگاری كه نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه...
مادر عروس : پس الكلی هم هست..!؟
مادر داماد : الكلی كه نه... والا قمار بازی كرده و باخته ! ما هم مشروب دادیم بهش كه یادش بره
مادر عروس : پس قمارم بازی می كنه...!؟
مادر داماد : آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن...
مادر عروس : پس زندانم بوده...!؟
مادر داماد : زندان كه نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش یه كمی بازداشتش كردن...
مادر عروس : پس معتادم بوده...!؟ مادر داماد : آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد...
مادر عروس : زنش !!!؟؟؟
مادر داماد : والله زن خودش كه نه، همونی كه در غیاب زنش باهاش رابطه
داشت.... دوستش
مادر عروس : دوست دخترش؟؟؟ پس دوست دختر هم داره؟
مادر داماد : دوست دختر كه نمیشه گفت . ازش بچه هم داره... یه جورایی زنش می شه دیگه
مادر عروس: بچه ؟؟؟ یعنی بچه هم داره ؟؟؟؟
مادر داماد : بچه كه نه. الان دیگه 18 سالشه.مردی شده برای خودش
مادر عروس : پس شما برای نوه تون اومدین خواستگاری؟؟؟؟
مادر داماد : البته من خوب نمی دونم ... گویا پسرم با پسرش به یه دختری تجاوز كردن حالا حامله ست....دختره هم پاشو توی یه كفش كرده كه باید منو بگیری.... نمی دونم بچه كدومشونه ....بهر حال آدرس اینجا رو دادن به ما
مادر عروس : حامله؟؟؟؟یعنی دختر ما حامله است؟؟؟؟ دارین مزخرف می گین
مادر داماد: من كه نمی دونم ...پسر و نوه م كه چیزی به من نگفتن....پدر دختره كه گاهی شبا می اد پیشم و باهم رابطه داریم پریشب بهم گفت...شایدم دروغ گفته
مادر عروس: پدر دختره؟؟؟؟ شوهر من؟؟؟ با تو رابطه داره؟؟؟
مادر داماد:نباید اینو می گفتم ...حقیقتش رو بخوای ما خونواده آبروداری هستیم...نخواستم بگی دخترمو حامله كردن حالا می زنن زیرش....در هر حال باز امشبم از پدرش می پرسم...قسمش می دم راستشو بگه و بگه بچه مال كدومشونه...آخه شب ازدواج كه نباید مرد به زنش دروغ بگه.درسته خانوم؟؟؟؟ وااااااااااااااااااااا....چرا غش كردی؟؟؟؟ راستی كبریت نیاوردیا!!!!!؟؟؟؟؟
نظرات شما عزیزان: